سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت گمشده مؤمن است . حکمت را فرا گیر هر چند از منافقان باشد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :36
بازدید دیروز :4
کل بازدید :13792
تعداد کل یاداشته ها : 18
04/2/20
10:15 ع


در شرطی سازی کلاسیک به پاسخی که در برابر یک معرف غیر شرطی ظاهر می‌‌شود پاسخ غیر شرطی  (Unconditioned Response) می‌‌گویند که با حرف اختصاری (UR) بیان می‌گردد. نظیر ترشح بزاق (پاسخ) به علت دیدن یا بوکردن غذا (محرک غیر شرطی) بوجود می‌ آید.

محرک شرطی
در شرطی شدن کلاسیک محرکی که بر اثر همابندی (همراه شدن) با یک محرک غیر شرطی قدرت فراخوانی پاسخ را کسب می‌‌کند محرک شرطی (Conditioned Stimulus) می‌گویند که با حرف اختصاری (CS) بیان می‌گردد. نظیر صدای زنگ که ابتدا خنثی است و پس از همراه شدن با غذا قدرت فراخوانی پاسخ (ترشح بزاق) را کسب می‌‌کند.

پاسخ شرطی
در شرطی سازی کلاسیک پاسخی که در برابر یک محرک خنثی وجود نداشت و بعدا بوجود آمد (یاد گرفته شد) پاسخ شرطی (Conditioned Response) می‌گویند که با حرف اختصاری (CR) بیان می‌‌گردد. نظیر پاسخ ترشح بزاق که ابتدا برای محرک شرطی صدای زنگ وجود نداشت و بعدا بوجود آمد (یاد گرفته شد)

تعریف یادگیری از نظر پاولف
از نظر پاولف یادگیری عبارت است از ایجاد ارتباط بین محرک و پاسخ (S→R) که بر اثر اصل مجاورت بوجود می‌‌آید.

شروع آزمایشهای شرطی سازی
پاولف به مدت چندین سال مشغول آزمایش و تحقیقات فیزیولوژیکی در مورد نقش مایعات گوناگون در گوارش بود و یکی از این مایعات بزاق دهان است. او به شیوه ابداعی خود می‌توانست میزان ترشح بزاق در دهان را به صورت علمی‌ در حیوانات آزمایشگاهی خود (پاولف از سگها استفاده می‌ کرد) تشخیص و اندازه گیری کند. او یک بار به صورت تصادفی مشاهده کرد که برخی از سگها در آزمایشگاه او قبل از اینکه تغذیه شوند، شروع به ترشح بزاق می‌ کنند، و این حالت فقط در سگهایی روی می‌‌داد که مدتی در آزمایشگاه بوده‌اند و نه دیگر سگها. پاولف این موضوع را جالب و قابل تحقق دانست و اولین تحقیق خود را در سال 1902 میلادی در این مورد انجام داد و این موضوع حدود 30 سال از وقت او را به خود اختصاص داد، که منجر به کشف ابعاد مختلف فرایندهای بازتابی و شرطی سازی کلاسیک
(Classial Conditioning) شد.

طرح آزمایشهای پاولف
پاولف در اولین مرحله از آزمایش خود سگی را داخل قفسی قرار داد که فقط توسط یک روزنه با محیط بیرون ارتباط داشت. او از طریق این روزنه تکه گوشتی (US) را به سگ نشان داد که باعث ترشح بزاق (UR) شد. سپس صدای یک زنگ (US) را به صدا درآورد که منجر به پاسخ طبیعی تیزکردن گوشها (UR) شد. در مرحله دوم پاولف می‌خواست با همراه کردن صدای زنگ و تکه گوشت ، سگ را شرطی کند بگونه‌ای که با شنیدن صدای زنگ بزاق ترشح کند. به همین منظور چندین بار صدای زنگ را چند ثانیه قبل از نشان دادن غذا به سگ به صدا درآورد و این عمل باعث شد که سگ با شنیدن صدای زنگ (CS) بدون نشان دادن غذا نیز بزاق ترشح (CR) کند و در واقع صدای زنگ جای گوشت را گرفت. پاولف این پدیده را که یک محرک جای محرک دیگر را می‌گرفت و پاسخ آن را به خود اختصاص می‌داد، شرطی سازی نامید. طرح آزمایشهای پاولف را می‌‌توان به صورت زیر نمایش داد.

(UR) پاسخ غیر شرطی ترشح بزاق <———————— محرک غیر شرطی غذا (US)

(UR) پاسخ غیر شرطی تیزکردن گوش<———————— حرک غیرشرطی صدای زنگ (US)

ترشح بزاق <———— چندین بار ————– ارائه صدای زنگ + ارائه غذا

(CR) پاسخ شرطی ترشح بزاق<————————– ارائه صدای زنگ به تنهایی (CS)

مبدع شرطی سازی کنشگربی.اف اسکینراست.اسکینرآزمایش هایش راباموش وکبوترانجام دادبه این طریق که آنهارادرون جعبه ای قراردادبعدازاینکه این حیوانات گرسنه می شدنددرتلاش برای پیداکردن غذابه این طرف وآن طرف جعبه حرکت می کردند ودرجستجوی غذابودندکه موش به طورتصادفی به اهرم خورد وکبوتربه دکمه اهرم نوک زدوپاداش (غذا)دریافت کردنداین جانوران باکوشش وخطادریافتندکه پس ازفشاردادن اهرم پاداش دریافت می کنند. رفتار تقویت (پاداش)درشرطی سازی کنشگربه عوامل تعیین کننده فعالیت ارادی وهدف گراتوجه می شودوبه بررسی انواع مختلف روابطی که بین رفتاروپیامدهای آن وجودداردوروآثاراین روابط بررفتارتوجه دارد.ارگانیزم هابه رفتارهای زیادی می پردازندکه اساساً تصادفی هستند.برخی ازاین رفتارهاووقایع مثبت،پاداشها وتقویت کننده ها رادرپی دارندکه درنتیجه،این رفتارهادرآینده احتمال وقوع بیشتری خواهندداشت.ازطرف دیگربرخی این رفتارها، وقایع منفی یاتنبیه کننده هارابه دنبال دارندکه درنتیجه،این رفتارهادرآینده اازاحتمال وقوع کمتری برخوردارخواهندبود.نتیجه نهایی ،خزاته رفتارهایی است که پیامدهای مثبت راتولیدکرده اند.همه فعالیت های دیگرکنارگذاشته شده ویادیگرتکرارنمی شوند.عمل قانون اثر،یک فرایند شرطی سازی نامیده می دهدکه علامت آن این است که رفتارنسبت به پیامدهایش حساس بوده ویاتوسط آنها کنترل می شود.به این فرایند شرطی سازی،شرطی سازی وسیله ای یاکنشگرنامیده می شود.
کاربرداصول شرطی سازی:

1.شکل دهی دهی رفتارتازه:
می توان ازطریق شرطی سازی کنشگرباتقویت پاسخ های اولیه رفتارفرد را به رفتار مورد نظرتبدیل کرد.برای شکل دادن رفتارتازه می توان آن دسته ازرفتارهای فرد را که به رفتارموردنظر نزدیک هستند تقویت کرد تافردکم کم یاد بگیرد که پس ازانجام چه رفتاری پاداش دریافت می کند تا احتمال تکرارآن رفتارها افزایش یابد یا برای فردتوضیح داده شود که پس ازانجام رفتارموردنظربه اوپاداش داده می شود درنتیجه احتمال تکراران رفتارها افزایش میابد.
مثال:آموزش عینک زدن به پسر3ساله پریشان:هرگاه کسی می کوشیدتاعینک اورابه چشمش بزند،اگرموفق به انجام این کارمی شد فاوعینک رابرمی داشت.ابتدااورابه این صورت شکل دادندکه عینک بدون شیشه ای رابزندوبه تدریج مقدارزمان عینک زدن به دون شیشه راافزایش دادندوازصبحانه به عنوان تقویت کننده استفاده کردند.زمانی که وی عینک کامل رابرای مدت کوتاهی به چشم می زد،مدت زمان لازم افزایش یافت وازتقویت های زیادی برای این کاراستفاده شد.بنابراین،
غذا ،قدم زدن ،ماشین سواری ،بازی کردن خارج ازمنزل وغیره همگی بستگی به عینک زدن وی داشتند.به محض اینکه وی عینک را
برمی داشت،جلوی فعالیت های وی رامی گرفتند.
مثال :شکل دهی به وسیله تقریب متوالی برای آموزش مهارت زبان به کودک درخودمانده (اوتیسم): توسط تقویت کننده هایی نظیرغذا، تحسین وتایید ابتدا کودک درخودمانده رابرای تکرارکردن کلماتی که صحبت می شود،هرباریک کلمه شکل می دهندوبعداورابرای زنجیر کردن کلمات باهم آموزش می دهند وبالاخره به اویادمی دهندکه فقط تکرارنکند، بلکه کلمات رابرای انتقال دادن مفاهیم به کاربرد.
2. ازبین بردن رفتار:
برطبق نظریه ی رفتاربرای اینکه مابتوانیم یک رفتارراازبین ببریم بایدتقویت کننده های آن رفتارراشناسایی وازبین برد.دراین شیوه باید برمحیط شخص کنترل کاملی داشته باشیم تاازوقوع تقویت کننده ها جلوگیری کنیم چون ممکن است پس ازخاموشی رفتار فرد درصورت عدم کنترل تامدت زمان معیین ممکن است پدیده بازگشت خودبه خودی برای فردرخ دهد.
مثال:ازبین بردن قشقرق های وقت خواب که توجه والدین رادراین هنگام به همراه داشت.ازوالدین کودک خواسته شد تا امورمربوط به خواب خودرابه طورمعمول انجام دهند و وقتی این امورانجام شدند،مخالفت های کودک را نادیده بگیرند.فرض نهفته دراین شیوه این بود که توجه والدین قشقرق ها را تقویت می کند.به طوری که باخودداری کردن ازتوجه، قشقرق ها خاموش خواهند شد.که پس ازانجام این عمل طی یک هفته رفتارکودک خاموش شد.البته باید توجه داشت تا وقتی کنترل کاملی برتقویت کننده نداشته باشیم، نمی توان مطمئن شد رفتار موردنظر از بین رفته است.
مبدع شرطی سازی کنشگربی.اف اسکینراست.اسکینرآزمایش هایش راباموش وکبوترانجام دادبه این طریق که آنهارادرون جعبه ای قراردادبعدازاینکه این حیوانات گرسنه می شدند درتلاش برای پیداکردن غذابه این طرف وآن طرف جعبه حرکت می کردند ودرجستجوی غذا بودند که موش به طورتصادفی به اهرم خورد وکبوتربه دکمه اهرم نوک زدوپاداش (غذا)دریافت کردنداین جانوران باکوشش وخطا دریافتند که پس ازفشاردادن اهرم پاداش دریافت می کنند. رفتار تقویت (پاداش)درشرطی سازی کنشگربه عوامل تعیین کننده فعالیت ارادی وهدف گرا توجه می شود و به بررسی انواع مختلف روابطی که بین رفتار و پیامدهای آن وجود دارد و روی آثاراین روابط بررفتارتوجه دارد.ارگانیزم هابه رفتارهای زیادی می پردازند که اساساً تصادفی هستند. برخی ازاین رفتارها و وقایع مثبت، پاداشها وتقویت کننده ها را در پی دارند که درنتیجه، این رفتارها درآینده احتمال وقوع بیشتری خواهند داشت. ازطرف دیگر برخی این رفتارها، وقایع منفی یا تنبیه کننده ها را به دنبال دارند که درنتیجه، این رفتارها درآینده ازاحتمال وقوع کمتری برخوردارخواهند بود. نتیجه نهایی ، خزاته رفتارهایی است که پیامدهای مثبت راتولید کرده اند. همه فعالیت های دیگرکنار گذاشته شده و یا دیگرتکرارنمی شوند. عمل قانون اثر،یک فرایند شرطی سازی نامیده می دهد که علامت آن این است که رفتارنسبت به پیامدهایش حساس بوده و یا توسط آنها کنترل می شود.به این فرایند شرطی سازی، شرطی سازی وسیله ای یا کنشگر نامیده می شود


  
  

مقاله روانشناسی یادگیری .

 

ویژگی‌های یادگیری
تغییر در رفتار
یادگیری همره با “تغییر” است، به گونه‌ای که بعد از کسب یادگیری موجود زنده  (از جمله انسان) رفتارش (بیرونی یا درونی) به یک روش یا حالت جدید تغییر می‌یابد. این تغییر هم در رفتارهای ساده و هم در رفتارهای پیچیده دیده می‌شود.
پایداری نسبی
درست است که یادگیری همراه با تغییر است ولی هر تغییری یادگیری محسوب نمی‌شود، بلکه تغییرات ناشی از یادگیری پایداری (Permanency) دارند؛ و تغییراتی که پایداری نداشته باشند را نمی‌توان به یادگیری نسبت داد (نظیر تغییرات ناشی از مصرف دارو یا مواد ، هیجانها ، خستگی و… که پس از رفع اثر دارو ، موضوع هیجان یا رفع خستگی و…تغییرات نیز ناپدید می‌شوند). فردی که مسئله یا چیزی را یاد گرفته است تغییرات حاصل از آن را همواره با خود دارد و در مواقع لازم به اجرا در می‌آورد.
توانایی‌های بالقوه
یادگیری در فرد نوعی توانایی ایجاد می‌کند، بدین معنی که ” تغییرات پایدار در رفتار” نتیجه تغییر در “توانایی‌ها” است، نه تغییر در رفتار ظاهری. اگر طرف دیگر این توانایی‌ها همیشه مورد استفاده قرار نمی‌گیرند بلکه بعضی مواقع بصورت بالقوه هستند و هر وقت موقعیت و فرصت استفاده فراهم شود؛ از حالت بالقوه خارج و به حالت بالفعل (عمل) در می‌آیند. مثلا فردی که دوچرخه سواری را یادگرفته است، اگر موقعیت دوچرخه سواری برای او فراهم نباشد این توانایی بصورت بالقوه در فرد باقی می‌ماند و هر وقت موقعیت و فرصت دوچرخه سواری فراهم شود (مثلا یک دوچرخه در اختیار او قرار گیرد) این توانایی از بالقوه به بالفعل (حالت عمل) در می‌آید. این بدان معنی است که یادگیری هیچ وقت از بین نمی‌رود.
تجربه
هر نوع تغییر در توانایی‌های بالقوه زمانی یادگیری محسوب خواهد شد که بر اثر “تجربه” (Experience) باشند، یعنی”محرک‌ها” (عوامل) بیرونی و درونی بر فرد (یاد گیرنده) تاثیر بگذارد (نظیر خواندن کتاب ، گوش دادن به یک سخنرانی ، زمین خوردن کودک و فکر کردن در باره یک مطلب و …) بدین ترتیب تغییرات پایداری که در توانایی افراد بوسیله عواملی به غیر از تجربه بدست می‌آید یادگیری محسوب نمی‌شود. تغییرات پایدار غیر تجربه‌ای بیشتر عوامل رشدی را دربر می‌گیرند (نظیر عضلانی شدن ، دندان درآوردن ، تغییرات بلوغ ، پیر شدن و …)
یادگیری یا وراثت
بحث در مورد نقش و وراثت (Inheritance) به سه نظریه متفاوت که هر یک طرفداران خود را دارند؛ منتهی یادگیری می‌شود. گروه اول از این دیدگاه دفاع می‌کنند که “این وراثت است که رفتار و اعمال ما را شکل می‌دهد و یادگیری نقشی زیادی ندارد. گروه دوم به نقش مطلق یادگیری تاکید و وراثت را رد می‌کنند. اما در دهه‌های اخیر نظریه سومی نیز مطرح گردید که در آن بر نقش “تعاملی وراثت و یادگیری” تاکید شده است. هم از لحاظ نظری و هم از دیدگاه تحقیقی نظریه سوم بهترین دیدگاه و راهکار را دارد. از دیدگاه این گروه هیچ کدام مطلق نیستند، بلکه آنها کامل کننده یکدیگر هستند.

نکته مهم:

اگر هنوز ثبت نام نکرده اید برای درخواست مشاوره تلفنی رایگان این فرم را تکمیل کنید و یا عدد 2 را به 30006016 پیامک نمایید. مشاورین مرکز در اسرع وقت با شما تماس گرفته و اطلاعات کاملی پیرامون آشنایی با دوره آموزش مجازی روانشناسی یادگیری و مدرک معتبر پایان دوره آن در اختیارتان خواهند گذاشت.

“انسان موجودی یادگیرنده است اما انسان چیزی را یاد نمی‌گیرد، مگر آنکه قبلا در ساخت ژنتیکی‌اش ، توانایی‌ها و برنامه ریزی‌هایی وجود ندارند که مستقل از توارث باشد و هیچ رفتاری وجود ندارد که تحت تاثیر یادگیری قرار نگیرد مثلا کودکان بعد از سن معینی شروع به “خزیدند ، ایستادن و راه رفتن” می‌کنند (نقش وراثت) با این حال در ابتدا نواقص و مشکلات زیادی دارند که با گذشت زمان و در اثر تجاربی که بدست می‌آورند، آنها را اصلاح می‌کنند (نقش یادگیری )
نظریه‌های یادگیری
تداعی گرایی (Associationism)
تداعی سنت گرایی از ارسطو فیلسوف یونانی باقی مانده است که در اواخر قرن نوزده و در اوایل قرن بیستم بصورت علمی و با عنوان‌های “شرطی سازی ، نظریه‌های محرک – پاسخ و رفتار گرایی” در آزمایش‌های پاولف (Pavlov )، ترندایک ( Thorndike) و اسکینر (Skinner) و …” مورد مطالعه واقع شده است. این نظریات بر پیوند بین محرک‌ها و پاسخ‌ها تاکید و یادگیری را حاصل آن می‌دانند. این نظریات “شناخت ، تفکر ” و هر فرآیندی را که قابل مشاهده مستقیم نباشد را مردود می‌دانند.
یادگیری اجتماعی (Social Learning)
نظریه یادگیری اجتماعی شکل دیگری از نظریه‌های تداعی گرا است که در کارهایالبرت بندورا (Albert Bandura) و جولیان راتر (Julien Rotter) دیده می‌شود. این نظریه‌ها هم بر رابطه “محرک- پاسخ” تاکید دارند ولی در کنار آن بوجود “متغیرها و عوامل شناخت درونی” واسطه بین “محرک- پاسخ” اعتقاد دارند. این کار آنها بازتاب و تقویت کننده رویکردهای شناختی در روانشناسی است.
شناخت گرایی (Cognitiveism)
تاکید “رویکرد شناختی” معمولا ، بر ادراک (Perception) ، تصمیم گیری (Decision making )، پردازش اطلاعات و… است این نظریه‌ها در مخالفت با “تداعی گرایی افراطی” بوجود آمدند. در واقع این نظریه‌ها به جنبه‌هایی از فرآیند یادگیری توجه کردند که در نظریه‌های تداعی گرا کنار گذاشته و حتی مردود اعلام شده بود. از نظریه پردازان این حوزه می‌توان با نظریه‌های (Gestalt)، پردازش اطلاعات و … اشاره کرد.
حافظه و یادگیری
به نظر می‌رسد انسان هر چه دارد (منظور پیشرفت‌ها) از برکت وجود حافظه (Memory) دارد. در واقع اگر حافظه نبود، شواهدی هم برای وجود یادگیری در دسترس نبود. گفته شده اگر حافظه نبود انسان مجبور بود هر لحظه و هر روز روشن کردن آتش را یاد بگیرد. بدین ترتیب حاقظه و یادگیری بطور جدایی‌ناپذیری باهم ارتباط دارند. حافظه ، یادگیری را با ذخیره کردن تجربیات و یکپارچه کردن آنها تسهیل می‌کند.

برای ثبت ، نگهداری و بازخوانی موضوعات یادگرفته شده مراحل سه گانه “رمز گردانی (Coding)، اندوزش (Storage) و بازیابی (Retrieval) لازم است. و این سه مرحله خود در قالب انواع سه گانه حافظه یعنی حافظه فوری (Immediate Memory)، حافظه کوتاه مدت Short- Term Memory)) و حافظه بلند مدت(Long- Term Memory) مورد بررسی قرار می‌گیرد.
فیزیولوژی یادگیری و حافظه
تمام اتفاقات مربوط به یادگیری (چه از نوع تداعی و چه از نوع شناختی) و تمام مراحل و فرایندهای مربوط به حافظه در مغز انجام می‌گیرد. تحقیقات زیادی درمورد محل و موقعیت نورونهایی که با یادگیری و حافظه در ارتباط هستند، شده است تا به سوالاتی از قبیل “مکانیزم عصبی یادگیری و یادآوری چگونه است؟ ، چگونه خاطره‌ها نگهداری می‌شوند؟ و… پاسخ داده شود.

این تحقیات به نظریه‌های زیاد و متفاوتی مانند نظریه تثبیت (Consolidation Theory) ، نظریه سنتز پروتئین (Portion Synthesis Theory) ، نظریه میانجی‌های عصبی (Neurotransmitter Theory) و… منجر شده است. اما باز هم اطلاعات و آگاهی انسان از فرایند دقیق این اعمال ناقص است و پژوهش‌هادر این زمینه ادامه دارد.

محرک
هر موقعیت یا رویداد (نظیر نشان دادن غذا و …) قابل توصیف به شیوه عینی (قابل مشاهده) که به صورت یک علامت جاندار برای پاسخ دادن تحریک کند، محرک (Stimulus) نامید‌ه می‌شود که با حرف اختصاری (S) بیان می‌گردد.

پاسخ
هر نوع رفتاری که در اثر یک محرک به صورت یک تراوش در غده ، پاسخ سیستم عصبی و یا فعالیت جاندار (نظیر خوردن ، خواندن) ظاهر می‌شود، پاسخ (Response) نامیده می‌‌شود که با حرف اختصاری (R) بیان می‌ گردد.

محرک غیر شرطی
در نظریه شرطی شدن کلاسیک (بازتاب) به محرکی که بطور خودکار و بدون یادگیری قبلی پاسخی را موجب می‌شود، محرم غیر شرطی (Unconditioned Stimulus) می‌گویند که با حرف اختصاری (US) بیان می‌گردد. نظیر غذا ، درد و


  
  
<      1   2